توی تاریکی شب آه در جریان بود زل زَدم به آسمون عینکَم دودی شد با صدای زنگ در یهو بارون بارید دستای خونه پُر از گُل داوودی شد ماه از راه رسید روی راه پله نشست دکمه های قلب من دونه دونه شُل شدن گُفتم این یه مُعجزه است خیره شُد به آسمون همه ستاره ها دونه دونه گُل شُدن مهربونی‌ای عشق نازنینی‌ای عشق آخرین تیکه این جورچینی‌ای عشق نخ بادبادکمو یه جوری وا میکرد این که تا هَرجا خواستَم بتونم پَر بکشم یه جوری تشنم کَرد که میشد دریا رو مثه یه لیوان آب یه نفس سَر بکشم دونه ,دونه دونه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اولین نیستیم اما بهترینیم خاطرات سربازی کتاب گیاهان برنامه نویسی میکروکنترلر tehir گیم استور خراسان چت|چت روم|مشتی چت|بجنورد چت|نیشابور چت|بهیاران چت ابن سینا مرد هزارساله درب ضد سرقت